عشق مامان 13 ماهه شد
گل مامان این روزا زیاد وقت نمیکنم بیام برات بنویسم چون حسابی باهم سرگرمیم و وقت نمیشه
دیروز اومدم رختخواب رو جمع کنم توام سریع تشک و بالشتو برداشتی و آوردی گذاشتی رو رختخوابا
ماشالله خیلییییییییییی باهوشی همه از اینکه یه دخمله یک ساله اینقدر میفهمه و باهوشه درعجبند
آشغال اگه رو زمین باشه برمیداری و میگی خیخ و میبری میندازی سطل زباله
بعضی از خوراکیا که سفته من یا بابایی میجوییم و میدیم دهنت توام یاد گرفتی هرچی میخوری یه خرده میجویی و میزاری دهن ما
دو روزه باز سرماخوردی و دهنت آف زده و لب به غذا نمیزنی الهی مامان برات بمیره دیشب سرسفره لیموتازه برداشتی و خوردی دلت غش رفت و زبونت جزغاله شدکلی گریه کردی
ایشالله که مریضی ازت دور شه و همیشه سلامت باشی گلم
تا میام گردگیری کنم دستمال و ازم میگیری شروع میکنی به گردگیری و هرجام دستمال باشه برمیداری و گردگیری میکنی