عشق مامان و بابا ملینا جونمعشق مامان و بابا ملینا جونم، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

ملینا فرشته کوچولوی من

ماه محرم

سلام من به محرم، محرم گل زهرا   به لطمه های ملائک، به ماتم گل زهرا . . .           ...
30 مهر 1394

بای بای پوشک

قشنگم آموزش دستشویی رفتن رو باهات شروع کردم و تند تند میبردمت دستشویی تا یاد بگیری باهات صحبت کردم که دیگه بزرگ شدی و بچه های کوچولو پوشک میشن هروقت دستشویی داشتی به مامان بگو با جایزه و برچسب و نقاشی کشیدن تو دستشویی نزدیک یک ماه طول کشید که کاملا یاد گرفتی و دیگه پوشک نمیکردمت خودت بهم میگفتی و خیلی عالی باهام همکاری کردی   ...
30 مهر 1394

بازی با وسایل آشپزخونه

دلبندم بازی با وسایل آشپزخونه رو دوست داری و میری ازتو کابینت ظرفا رو درمیاری بازی میکنی بازیت که تموم شد همشونو جمع میکنی مرتب میزاری سرجاشون   آرامترین تپش قلبم را تقدیمت میکنم تا بدانی که آرام بخش وجودمی   ...
30 مهر 1394

یه نقاشی قشنگ دیگه

عزیزم حسابی عاشق نقاشی شدی و با ماژیک، مداد،خودکار،مداد شمعی هرچی که دم دستت باشه نقاشی میکشی و واقعا عالی میکشی اینم یکی از نقاشیایی که با ماژیک روی تخته کشیدی   اینجام با رنگ انگشتیات مشغول کشیدن نقاشی هستی بوی  بهشت  می شنوم از  صدای تو نازک تر  ازگل است گل گونه های تو ای در طنین نبض تو آهنگ  قلب  من ای بوی هر چه  گل  نفس  آشنای  تو       ...
30 مهر 1394

زبان انگلیسی

عزیز مامانی حدود یه ماهه که با بازی و کاردستی و نقاشی زبان انگلیسی باهم کارمیکنیم و یه سری سی دی و فلش کارت آموزشی هم برات گرفتم که شما عاشقشونی و یه سری شعراشو یاد گرفتی و باهاشون همخونی میکنی  همش فلش کارتاتو میاری میگی بیا بازی و با روشهای مختلف باهم بازی میکنیم ماشاالله اینقدر باهوشی که خیلی سریع همه چیز رو یاد میگیری و تو این مدت کم خیلی چیزا یاد گرفتی و واقعا ما رو شگفت زده کردی تا الان حیوانات و صداشونو ، اعضای بدن، احساسات،اشکال هندسی،رنگها و میوه ها و اعداد تا  ده رو یادگرفتی اینجا داریم باهم ورک شیت کارمیکنیم و شما رنگشون میکنی اینم یه بازی جالبه که رنگ...
9 شهريور 1394

ملینا اوچولو و پستونکش

نفسم از کشو پستونک رو پیداکردی و باکنجکاوی یکم بررسیش کردی بعد گذاشتی دهنت ازمن پرسیدی چیه؟منم بهت توضیح دادم که پستونکه وقتی کوچیک بودی میدادم بخوری تا آروم شی جالبه کوچولو بودی اصلا علاقه ای به خوردنش نداشتی و عق میزدی و تا میزاشتم دهنت محکم فوت میکردی شوت میشد اونور هرمدل و شکلیم که برات گرفتم نخوردی و مقاومت میکردی منم دیگه بیخیال شدم اینم واسه یادگاری نگه داشتم واست   تو که خوابی همش نفساتو چک میکنم   شب و تا صبح به نفس کشیدنت فکر میکنم   میشمارم نکنه قلبت یکی کمتر بزنه ...
8 شهريور 1394