ناز گلم یازده ماهه شد
عزیزم داری به یکسالگی نزدیک میشی و من همه دغدغم اینه که تولدتو چجوری برگزار کنم .
23مرداد دوتا دیگه از دندونای بالاییت نیش زد و حالا دیگه 6 تا دندون داری .
کلمه هایی که این ماه گفتی:بده رو میگفتی دده البته داد میزدی و حسابی جیغ جیغو شده بودی و هرچیزی رو که میخواستی با داد و بیداد به دست میاوردی.
الو رو میگفتی ابو تلفن رو برمیداشتی و برعکس میزاشتی درگوشتو میگفتی ابو.
اگه چیزی رو که برداشتی ازت میگرفتیم خودتو میکوبیدی زمین و جیغ و داد راه مینداختی و کار خیلی بدی که میکردی ومنو خیلی ناراحت میکرد این بودکه کلتو میکوبیدی به دیوارو زمین و اگه اینا نبود به ما کله میزدی (من نمیدونم تو این کارا رو از کجا یاد میگرفتی)
راه رفتنم بهتر شده بود و تلاش میکردی که تعادلتو حفظ کنی.تعداد قدمات بیشتر شده بود و وقتی میخواستی راه بری یه دفعه قدماتو تند میکردی و چشماتم میبستی از ترست و قیافت حسابی خوردنی میشد.از مبلا بالا میرفتی و اولا بلد نبودی بیای پایین و با سر میومدی اما کم کم یادگرفتی.
تا من میگفتم مامان لالا کرد فوری میومدی بغلم و لباتو میچسبودی به لبامو بوسم میکردی که نخوابم و منم حسابی بوست میکردم
عاشق لباسای بابایی بودی و تا در کمد و باز میکردم با جیغ و داد میگفتی دده و میگرفتی و میپوشیدی میگفتی دد
چند تا عکس با تی شرت بابایی
سه روز رفتیم شمال باز با دوستای بابایی ویلای عمو امیر این سریم اذیتمون کردی و غرغر میکردی ولی از سری قبل خیلی بهتر بودی و بیشتر بهمون خوش گذشت فقط ترافیک حسابی کلافمون کرد و 5.6 ساعت تو ترافیک بودیم ولی عوضش هوا اینقدر خنک و خوب بود که کیف کردیم
اینم عکسای شمال
اینم عکسای ماه یازدهمت