کارهای جدیدی که کردی
مامان جون اومده بود بالا که مراقب شما باشه من کار داشتم انجام میدادم هی رفتی دست زدی به پوشکتو به مامان جون میگفتی در مامان جون بهم گفت جاشو عوض کنم گفتم نه فکر نکنم تازه عوضش کردم شما ول کن نبودی و دیدی که ما بهت توجه نمیکنیم رفتی دراز کشیدی و پاهاتو باز کردی و پوشکتو کشیدی و گفتی در وقتی اومدم بازت کردم دیدم حسابی جیش کردی الهی مامان فدات شه که اینقدر میفهمی
پیراهن بابایی رو مبل بود مامان جون گفت وای پیراهن بابایی رو ببین چقدر کثیفه شما هم پیراهن و برداشتی و بردی انداختی لباسشویی قربونت برم عاشقتم
وقتی حلقه هوشتو بازی میکنی بهت میگم رنگ زرد کدومه برمیداری و میگی اینه
اینه رو تازه یاد گرفتی
ماشالله همه چیز رو میشناسی و همه حرفامو میفهمی حتی موبایل هممون رو میشناسی موبایل هرکی رو فقط به خودش میدی
تو گوشی مامان جون گریه بچه هست تا گوشیشو میخوام الکی گریه میکنی که یعنی برام گریه رو بزار