آرد بازی
گل قشنگم
بابایی از اصفهان برامون گز آردی آورده بود و شما خیلی دوست داشتی وقتی تموم شد آرداش توش مونده بود و شما میگفتی گز میخوام منم گفتم تموم شده و تا خودت جعبه رو ندیدی باورت نشد وقتی با دست آردا رو کنار میزدی دنبال گز میگشتی ازنرمی آرد خوشت اومد یهو گفتی نرمه منم دیدم خوشت اومده یه زیرانداز برات انداختم و آرد و گذاشتم جلوت و شما شروع کردی لمس کردن آرد و اونو به دست و پاهات میزدی و بازی میکردی و کل هیکلت از سرتا پا آردی شدبعد از اینکه بازیت تموم شد بردمت حموم و حسابی شستمت و مثل دسته گل تمیزشدی.
اینم عکسای وروجک آردی من
دوستت دارم
هدیه ایست ؛ که هر قلبی فهم گرفتنش را ندارد...
قیمتی دارد ؛ که هر کس توان پرداختنش را ندارد...
جمله ی کوتاهیست؛که هرکس لیاقت شنیدنش راندارد..
دخترکم ملینا
بی شک توهمیشه لایق این هدیه کوچک من هستی...