واکسن 18 ماهگی
دختر نازم
واکسن 18 ماهگیت واسه 5 اسفند بود و شما سرماخورده خورده بودی واسه همین عقب افتاد و سرموعد باز واکسن نزدی
بدجورسرماخورده بودی گوش و گلوت عفونت کرده بود و سرفه های خیلی بدی داشتی مخصوصا شبا خیلی اذیت شدی گلم حدود یه ماه طول کشید تا کامل خوب بشی بعداز اونم عید شد و تصمیم گرفتم واکسنتو بزارم واسه بعد از عید که شما اذیت نشی
17فروردین صبح با بابایی رفتیم مرکز بهداشت اینقدراسترس داشتم یادم رفت کارت واکسنتو بیارم دوباره برگشتیم خونه کارت واکسنتو آوردیم
همه میگفتن خیلی سخته واکسنشو و اذیت میشه واسه همین خیلی استرس گرفته بودم وقتی رفتیم داخل اول قدو وزنت و انجام دادن وزنت12600 و قدت88 و دورسرت49 ماشالله
همه چیت عالی بود و مثل همیشه راضی بودن
بعد نوبت واکسن زدن شد یکی به دست یکی به پات زدن شما خیلی گریه کردی و جیغ زدی اصلا واینمیستادی من زود رفتم بیرون چون اصلا طاقت دیدن گریه هاتو ندارم بابایی دست و پاهات و گرفت و خانم دکتر واسه شما واکسن و زد
بعد که اومدیم بیرون شما اومدی بغل من و آروم شدی
رفتیم خونه بابایی رفت سرکار و موندیم من و شما مامان جون اینام رفته بودن مشهد و ما تنها بودیم
هر4ساعت بهت استامینوفن دادم و شمابرخلاف چیزی که میگفتن اصلا اذیت نشدی و همش بازی میکردی و میدوییدی خداروشکر اصلا تب نکردی و خیلی خیلی خوب بودی
بعدازظهرشم با بابایی بردیمت پارک و شما حسابی بازی کردی و دوییدی
بالاخره داستان واکسیناسیون فعلا تا 6 سالگی تموم شد و من حسابی خیالم راحت شد
لـحظـــــه هــــای مــن بـــا تــــــو
روشـــــن تریـــــن لحظه هــــــاست
شیـــــرین تــــــرین ثـانیـه هـــــاست
دوست داشتنی ترین دقیقه هاست...
ای مــعنـــــــای عمیـــــق بـــــودنـــم
ای حـــــــس نـــاب عــــاشـــــقـی ام
هــمـــــه چیــــز از تـــــو جـریان دارد
عشــــقم...انتظـــارم... بیــقراری ام...
دوســت داشتنم... اشکم ...شوقم...
هـــمه از تــــو و از عشـــق تـــوست..